طراوت باران
دوستانه
صبر كن سهراب! گفته بودي قايقي خواهم ساخت...! قايقت جا دارد ...؟؟؟ من هم از همهمه اهل زمين دلگيرم... نیاز نیست انسان بزرگی باشی؛ چـــقدر سَختـﮧ ؛
یعنی گرفتار توام رفتن همه ولی نترس
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! هیچگاه پاک کنی ساخته نمیشود که عشق تورا ازدلم پاک کند مگر خاک... کی فکرشو میکرد وقتی که بزرگ شدیمشب ها,توی تخت , وقتی همه خوابنجای شمردن ستاره ها ؛توی آغوش تنهای خودمون آرزوهای مُردمون رو دفن کنیم بعد سرمون رو بکنیم زیر پتو و اونقدر آروم ضجه بزنیمتا کسی , حتی خدا هم صدای گریه هامونو نشنوه !کی فکرشو میکرد ... به سرنوشت بگویید : اسباب بازی هایت بی جان نیستند آدمند... میشکنند... آرام تر!!! ... به دنبال واژه ها مباش . . . كلمات فريبمان مي دهند . . . وقتي اولين حرف الفبا كلاه سرش برود فاتحه كلمات را بايد خواند به نام خدا هموني كه عشق رو آفريد ، هموني كه آدما رو عاشق كرد ، هموني خودش از همه عاشق تره ، به نام كسي كه ثانيه ها رو آفريد كه عاشقاي منتظر بشيشننو اونا رو بشمارن ،
به نام كسي كه نام رو آفريد تا عاشقا نام عشقشونو رو قلبشون حك كنن به نام كسي كه روز رو آفريد تا عاشقا براي ديدن عشقشون روزشماري كنن ، به نام كسي كه هيچ كسي رو بدون كسي نميذاره و هر كسي رو عاشق يه كسي ميكنه ، به نام كسي كه گل رو آفريد تا عاشقا اونو به آدماي گل هديه كنن! ... به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داده زل بزنی چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته چه قدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیوار تکیه بدی که یـک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له بشه چه قدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بهش بگی و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی ـ حس کنی هنوزم دوسش داری چه زیباست گاهی پرسه زدن در خیال تو "تويي"وجود نداشت. "تو"يك عروسك دوست داشتني بود كه اشتباهي من بازيچه اش شدم... آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همینجاست بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دستخطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکر کن فکر تو ارزشمند است گریه کن ،گریه چه زیباست بخند راستی آنچه به یادت دادیم پر زدن نیست که در جاست بخند آدمک نغمه آواز نخوان به خدا آخر دنیاست بخند میان ماندن و نماندن ديدی غزلی سرود؟ تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم گذشته مشهود است بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته ناگریز شمعی بی پروانه يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش عاشقم عاشق معشوقه پرست پشت پا بر همه عالم زده ام چشم پوشیده ام از عیش جهان دست در دامن ماتم زده ام غم او یار وفادار من است فال قسمت همه بر غم زده ام همه شب باده زخوناب جگر تا سحر رطل دمادم زده ام جان به لب آمده از تنهایی اگر ماه بودم به هرجا که بودم سراغ تورا از خدا می گرفتم وگرسنگ بودم به هرجا که بودی سر رهگذار تو جا می گرفتم اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی وگر سنگ بودی به هرجا که بودم مرا می شکستی مرا میشکستی
عـشق تـو بـه تـار و پـود جـانم بـسته است بـی روی تـو درهـای جهـانم بـسته است از دست تـو خـواهـم کـه بـر آرم فــریـاد در پـیش نـگاه تـو زبـانم بـسته است.
ماه سنگ
از بـس کـه غـم تـو قـصه در گـوشم کــرد
غـم هـای زمانـه را فـرامـوشم کــرد
یـک سیـنه سخن بـه درگـهت آوردم
چـشمان سخـنگـوی تـو خـاموشم کـرد روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش آرزو بـاز می کـشد فـریـاد: در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!
. به هر موجي كه مي گفتم ...
به دريا شكوه بردم از شب دشت، وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت، به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛ سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .! **
تاريك تاريك* چه جاي ماه ، كه حتي شعاع فانوسي درين سياهي جاويد كورسو نزند به جز قدمهاي عابران ملول صداي پاي كسي سكوت مرتعش شهر را نمي شكند *** به هيچ كوي و گذر صداي خنده مستانه اي نمي پيچد *** كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟ چرا ميكده آفتاب خاموش است ! پيكار
لب دريا، جدال تور و ماهي، ز وحشت مي رود چشمم سياهي، تپيدن هاي جان ها بود بر خاك، كنار هم، گناه و بيگناهي ! اي عشق
اي عشق، شكسته ايم، مشكن ما را اينگونه به خاك ره ميفكن ما را ما در تو به چشم دوستي مي بينيم اي دوست مبين به چشم دشمن ما را احساس
نشسته ماه بر گردونه عاج . به گردون مي رود فرياد امواج . چراغي داشتم، كردند خاموش، خروشي داشتم، كردند تاراج ... ارمغان چگونه ماهي خود را به آب مي سپرد ! به دست موج خيالت سپرده ام جان را . فضاي ياد تو، در ذهن من، چو دريائي است؛ بر آن شكفته هزاران هزار نيلوفر . درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرم، چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟
اگردو نفر لـب پرتــــــگاه باشن کـــدومو نجات میدی؟ اونی که دوسـتش داری؟ یا اونی که دوسـتت داره ؟ +سوال جالبی بود به نظرم..دوست دارم نظر مخاطب های وبلاگم راهم بدونم.. دلمـ گرفتهـ باز همـ چشمانمـ از یاد تو خیسـ میشود اریــ باز همـ دلمـ برایتـــ تنگـ میشود دلمـ برایتــ تنگــ شدهـ استــ بهـ اندازهـ تمامـ شبهاییـ کهـ بهـ یاد تو سرودمـ برایـ آرامشیـ کهـ از دیدنـ تو میافتمـ بـعـضـیـ ـها ...
سلام دوستای گلم به وبلاگ من خوش آمدین لطفا واسم نظراتونو بگین تا ببینم چی باید بزارم با تشکر ترنم امروز من فردا دیگری پس فردا دیگران و دیگران.. دیدی کسی برایت نماندند ولی من عاشقانه منتظرت هستم 1 2 3 چون ترانه زیبایی زیر لب تکرار می کنم دوستت دارم بهترینم توضیح دادن خیلی چیزا سخته سخترین آنم عاشق شدن هستش اگه درست انتخاب نکنی ضربه های زیادی به آدم میزنه اما اگر انتخابتون 20 باشه می تونه به اوج برسونت خیلی سخته به کسی بگی بابا به خدا دوست دارم و آن همین طور از کنارت بگذره و بره و پشتم برنگرده ببینه چطور به زمین افتادی داری به غرور شکسته شده و قلب زخمیت و از دست دادنش فکر می کنی گوشامو می گیرم حرفاتو بزن بعد من حدس بزنم 1 2 3 دوستت دارم و قطره اشکش چکید در حالی که داشت متحیر نگاه می گرد پرید بغلشو گفت من خیلی وقت دوستت دارم خدایی درس خوندنای الان این طوری نشده؟ 2+2=سلام خوبی 2+3=امروز ندیده بودمت حال هیچی رو نداشتم 2+4=شب میحرفیم فعلا بای برای به هم رسیدن باید تلاش کرد این را عروسک های اتاقم یاد دادند با تو هنگام غروب عهد کردم یا با تو می مانم یا ره سپار نیستی می شوم.
جرم زیبای با تو بودن بود که مرا در کنج خانه ام تنها و گوشه گیر کرده است.قفل ان تنها با دستان پر محبتت باز می شود نامه زیبا به بهترینم کسی که مرا درگیر خودش کرد.بی تو لحضه هایم سرد و بی معناست زندگی معنا ندارد فقط با تو زیباست لحضه هایم در کنار تو زیبا و لبخند همیشه مهمان من در سختی هاست کلید زندگی من در دستان تو است یا باز گرد یا آخرین کلام من به تو:دوستت دارم با هم هستیم چه ترانه زیبایی می پیچد .تمام زندگیم باز تو را می خواهد.پیاده لب ساحل را می خواهد. آغوش گرمت را می خواهد بیا جلو به من بگودوست دارم ازهر چیزی که به من می گویی بیشتر نیاز دارم
بيا که،بغض کودکانه ام آغوش تو را کم داره
تلخ ترین ها با وجود تو طمع شیرین را در من به وجود می آورد دوستای گلم تو این قسمت می خوام حرف هاتومو به عشقتون تو نظر سنجی بنویسید ننویسین دلگیر میشم love is love nothing else عروسک های بچگیم نیز با دیدن تو بر من خیانت می کنند.پس من دیگه کی را دارم تا از تو برایش گویم .یک کلام نابودم کردی قوانین کوانتوم هم در کنار وجود پر مهرت کم می آورد من که وجودم پر از خاطرات توست چگونه زندگی کنم؟ زیباترین لحضه ی زندگی در آغوش تو بودن و چه حس زیبایست گرمی لبهایت بر روی لبهایم که جریان خون را دوباره در من زنده می کند باز عشقت مرا دیوانه کرد .آواره و بیچاره کرد. به سویم باز گرد بدان از عشق توست که این چنین مجنون شده ام بیا و لیلی ام شو تا باز در آغوشت گیرم و تکرار کنم دوست دارم .. .. امیدوارم دوست عزیزم که در نبود عشقش در رنج و عذاب با بر گشتش لحضات خوش به روش لبخند بزنند .دوست من خدا خودش عشق های پاک را به هم می رسونه برای دوستم(گل محبت) .. .. عشق چه واژه غریبی است که با رفتنت زیر خاک مدفون شد کوچولو خونه خوابه داره خواب می بینه.چشاش چه قدر قشنگه خدا هدیه داده.خدا جون چه نعمت قشنگی تو به ما هدیه دادی.خدایااااااااااااا خودت نگهدار کوچولو ما باش که الان نمی دونم در چه حاله. از تمام خواننده ها در خواست می کنم دعا کنن تا کوچولو ما طوریش نشه به امید تو یا رب
لحضه های بی تو بودن چه سخت و دردناک است ضربان قلب من بی تو خود چه فکر می کنی؟ همچون ساعتی غرق آب از کار خواهم افتاد باز مرا خداهی به کدامین سو هدایت کنی به سوی مرگ و نیستی خود دانی من بی تو تمام لحضات مرده مانم
مرا به یاد اور از ابتدا تا انتها کاری را که با من کردی به یاد خواهم داشت بی انتها دوستت دارم و این نظر تغییر نخواهد کرد چرا وقتی می خوای به جهان طور دیگه نگاه کنی ان میگه وقت تمام تو نتونستی از این امتحان سر بلند بیرون بیای هر چند جزو استعدادهای درخشانم باشی .....می بینی درخشش تو هم زیاد دوام نیاورد پس دوباره فکر کن دیگه نزار روزا سپری شن بدون اینکه از اون روز استفاده ای بکنی می دومی وقتی میگی تنهاترینم چه کفر بزرگیه؟پس اونیکه همیشه با ماست چی نکنه فراموش کنی؟ چرا زیبایو تحسین می کنیم ولی خالقشو به یادم نمی یاریم؟ خدا جونم خودت مارو ببخش love love love love love love امروز خیلی دلم گرفته نمی دونستم کجا خالی کنم تا اینکه گفتم بیام با شما درد دل کنم شاید کسی از میان شما حرفمو بفهمه روزگار بازی می کنه با ما ولی نمی دونه ما تو این بازی تازه واردیم و زود از بین می ریم چطور به این سرنوشت بفهمونیم که ما می خواییم بریم جلو دیگه تو نباش خودم می دونم چی کار کنم به وجود تو نیازی نیست چرا غم هارو یک دفعه می ریزه سرمون ؟چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چرا بد ترین درد عاشقی هست وقتی میگن مقدسه؟چرا باید خیانت باشه ؟چرا باید تنبیه واسه کاره نکرده باشه؟ولی این عشق که من شکست خوردم واسه اینکه خدامو بهترینمو فراموش کردم ...بهترین ها عاشق ترین ها ..وقتی در مقابلت سجده می کنن من من ......خدایااااااااااااااااا بی تو هیچم مرا به اوج بی نیازی از خود برسان دل می گیره قطره اشک می ریزه اما این توانم از دست دادم دارم می میرم ولی تنها راه موجودم از دست دادم دیگه واقعا خسته شدم تحمل هیچی را ندارم خدایااااااااااااااااا به من از نعمت صبر عنایت می کنی؟ بدان بهترین دوست آغار کننده هستی است نمی دانم باز می توانم قلبت را خانه گرم خود بدانم یا نه در انتظار پاسخم بمانم ....خود نمی جویم ترس دیدن تو با دیگری را دارم که همرا خنجر در قلبم اطراق کردی ترس چه دارم چرا می ترسم این نهیب از کجاست؟ بار دیگر به خاک بر می گردم تا ببینم دوباره عاشقانه به سویم باز می گردی ولی من دیگر نیستم در مشاهده روزگار تو به سر می برم باز باران با سیاهی امد بر سر خانه ما......آمد با غم و اندوه تا سراید بار دیگر ندارم آغوش گرم تا روم در بی پناهی فریاد زدم :خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا لا لا غمم بخواب من دیگه نیستم این جهانو با هر چی هستش تنها گذاشتم ....لالا بخواب دیگه سراغم نیا .....من دیگه رفتم دیدی خدا آغوششو واسم باز کرد؟همونی که تو واسم وعده داده بودی می خوام از خاطراتت بگم چون می دونم می شنوی ومن به همین علت فقط مینویسم تا روزی بدانی چه ها برایت کشیدم .........می دانستی عاشق چشمان تو هستم ؟می دانستی تو را چندی با دیگری دیدم اما باز خواستمت؟ هنوزم می خواهی ندانی؟میخواهی قلبانمان باز از هم دور بماند؟ چرا با اینکه می دانم تو با من نخواهی ماند پس چرا در آغوشت حس زیبایی دارم...؟ .. .. .. باد می اید خاطرات مرا از تو به دور می کند و یاد تو را در دلم پایدار تر .. .. .. چشمانت مرا اسیر خود کرده و چشمان دیگر تو را اسیر کرده پس این وسط من چه می شوم.............؟آیا هنوز راهی برای رسیدن به تودارم یا باید شاهد مرگ من باشی.....؟ می خواهی با هم به سوی گذر گاه عشق حرکت کنیم؟.........آیا مرا می طلبی یا قبلا این راه را با دیگری طی کردی........؟ چرا جوا ب نمی دهی طمع شراب عشق را با تو نچشیدم اما ....گویی تو با دیگران تا توانستی در لذت آن غرق شدی بعد به سویم بازگشتی چون دیگری برایت نماندن....اما من آغوشم را برای تو باز کردم ولی توبا دیدن دیگری باز مرا رها کردی گفتی اندکی دور شو تا من عشق را ارمغان اورم ..رفتم ولی کاش بر نمی گشتم وتو را با دیگری نمی دیدم قلبم شکست ولی برای جمع تکه های قلبم باز بر نگشتی....من رفتم چندی بعد دوباره امدی اما یادت رفت من دیگر قلبی ندارم.....؟ .. .. .. زیر باران دل من تنها بود ..شکسته و زیر هجوم غم هایم اینگونه تکیده بود اما باز در اتنظارم گویی باران نیز مرا در انتظار میبیند تکه های قلبم را بر می دارد و به دریا می برد و به ماهی ها مرا می سپارد ..ماهی کوچکی گویی عاشقممی شود و من برای نشکستن دل ماهی کوچولو تمام قلبم را به او می دهم
انسان بودن ، خود نهایت بزرگی است.
میتوان ساده بود ولی انسان بود؛
به همین سادگی
هَمـﮧ سُرآغـ كــَسیو اَزت بگیرَטּ كـِ فقط تو میدونـﮯ كـِ دیگـﮧ نیست ...
سَخت تَرش وَقتیـﮧ كـِ مَجبورﮮ لَبخند بزَنـﮯ و بگـ♥ﮯ خوبـ✗ــﮧ !!!
این که نگات نمیکنم
من که طرفدار توام
من و تــــــــو
برای رسیدن به هم
هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه ...!!!
برایت آسمانی خواهم کشید
پر از ستاره های همیشه نورانی
تو در کنار من روی ابرها
من غرق آنهمه مهربانی
وقتی تو نیستی ،
نگاهم حوصله نمی کند
پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !
از هیاهو زمین بیزار شده ام !!
سهراب قايق ات جايي براي من دارد؟
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد�..
بغضــم نگیــرد�..
گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!
گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!
نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!
ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...
اما
ایـــــــــــــن روزها...
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم ...!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند ...
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
شجاعت مـے خواهد
وفادار احساسـے باشـے
کــ ِ میدانـے
شکست مـے دهد
روزے نفس ـهاے دلت را...
و
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم
...
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد......
مينويسم دوستت دارم و
قايمش ميکنم
تو به درد زندگی نميخوری
تو را بايد نوشت و گذاشت
وسط همان شعرها و قصه هايی
که ازشان آمده ای...
بالاخره یک روز...
تمام شناسنامه های دنیا را پاره خواهم کرد!
وقتی نام " او " به عنوان " همسر "
در شناسنامه تو ست...
شناسنامه بی رحم ترین کاغذ پاره ی دنیاست...
می دانی...
شناسنامه...چیز کثیفی ست!!
بیزارم از این شناسنامه های دو به هم زن !
عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!
خودت را که به آن راه می زنی...
میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود
دلت طفل بود...
قدت به قد عاشقی هم نمیرسید که کوچک شمردی
عظمت عاشقانه هایم را...
من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
عاشــقـــانه تر ..
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
من کویر خسته ام تویی نم نم بارون
دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . .
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !
نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...
نـ ماندن ِ تو ...
.
.
.
کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ
و خبــری مـی داد از
نـ رفتن ِ تـــو ..
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را
وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود
خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم
و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم
عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ
با این همه بنــد
چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی،
نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است
هوایِ بی توئی!
میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟
انکارش ...
من تو را نمی سرایم !..
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و
كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...
دلِ سبــــــزم را گــــــ ــــ ـره زد ..
و رفتـــــــ ــــ ــ تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
" تـــو "
دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی
کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..
جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و
ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..*
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را
تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
برای خدا...برای عاشقا
برای خدا...برای عاشقا...
چه قدر سخته
ادامه مطلب
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمیافتد
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
ور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
بـهـتـر اسـتـــ در حـدِّ یـکـــ آرزو بمـــانـنـد ...
بــرآوردهــ شـُدنـشـانـــ...
بـهـ بـــهــ ـــایـــِ شــکـسـتـنـــِ دلـــــتـــ تـمـامــ میـــ ـشـود !!
ادامه مطلب
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |