طراوت باران
دوستانه
به هر موجي كه مي گفتم ...
به دريا شكوه بردم از شب دشت،
وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت،
به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛
سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .!
**
تاريك
تاريك*
چه جاي ماه ،
كه حتي شعاع فانوسي
درين سياهي جاويد كورسو نزند
به جز قدمهاي عابران ملول
صداي پاي كسي
سكوت مرتعش شهر را نمي شكند
***
به هيچ كوي و گذر
صداي خنده مستانه اي نمي پيچد
***
كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟
چرا ميكده آفتاب خاموش است !
نظرات شما عزیزان:
ممنون از اینکه به من سر زدی ترنم جان... وبلاگ من باحال نیست، چشماتون باحال میبینه...
بازم بیا عزیزم و با نظرت خوشحالم کن... منتظرتم آ... بدو بیا که آپم....gif)
بازم بیا عزیزم و با نظرت خوشحالم کن... منتظرتم آ... بدو بیا که آپم...
.gif)
نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:, ساعت
23:20 توسط ترنم ترنم| 2 نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |